چگونه زبان دان شویم؟

پیش نیاز این پست، مطالعه ی پست “فرق زبان دان و آشنای با زبان” هست.
همانطور که در مطلب قبل اشاره کردیم، بین زبان دان شدن و آشنا شدن با زبان، تفاوت زیادی است. اما چطور می توانیم زبان دان شویم؟ در این مطلب، می خواهیم با سیر تسلط کامل بر یک زبان جدید آشنا شویم، اما قبل از پرداختن به این موضوع نیاز به مقدماتی هست که ابتدا به آن می پردازیم.
تحلیل ذهن از دیدگاه زبان شناسی
به گفته ی کارشناسان ذهن انسان همواره به دنبال پیدا کردن سریع ترین راه حل ها برای رسیدن به هدف هست. به همین خاطر هست که شما معمولا از یک مسیر به منزل می روید، همیشه طبق عادت ها رفتار می کنید، چرا که ذهن انسان می داند، پیدا کردن مسیر جدید و یا عادات جدید، یعنی حل کردن صورت مسئله ی جدید و مواجه شدن با چالش های جدید، لذا سعی می کند راه های قبلی که مشکلاتش حل شده و به نتیجه رسیده را تکرار کرده و از تجربه ی مسیر های جدید پرهیز کند.
خب ارتباط این مسئله با یادگیری زبان چیست؟ زبان جدید نیز مثل یک راه جدید برای ذهن بوده بلکه بسیار پیچیده تر؛ ذهن ما تا زمانی که بتواند از مسیر زبان مادری به مقصود خودش برسد، مسیر دیگری را انتخاب نمی کند، آن هم مسیر پر پیچ خم یادگیری یک زبان دیگر!

خب حال راه حل چیست؟ در چه صورتی می توان به ذهن تفهیم کرد که یادگیری یک زبان جدید برای من ضروری است؟ این اتفاق زمانی می افتد که ذهن ضرورت را از اعمال و رفتار شما درک کند. در واقع وقتی مواجهه ی شما با زبان جدید زیاد شد، این جاست که ذهن شما می فهمد که این مسئله برای شما ضرورت داشته و آرام آرام می پذیرد که شما نیازمند این ابزار هستید و شروع به تجربه ی جدید یعنی استفاده و یادگیری زبان جدید می کند.
روانشناسان معتقدند که ذهن برای هر علم جدید درون خودش یک اتاق مجزا درست می کند و مطالب هر علمی را درون این اتاق بارگزاری می کند، جالب است بدانید که حتی حافظه ی رایانه ها نیز از اتاق هایی مجزا تشکیل شده و مطالب شما درون این اتاق ها بارگزاری می شود، ذهن انسان نیز به نوعی به همین شکل عمل می کند، اما با این تفاوت که ذهن زمانی برای یک علم اتاق مستقل می سازد که بفهمد این علم برای شما یک ضرورت جدید هست. مثلا مطالعه ی چند خط روزنامه راجع به فضا و جهان هستی موجب نمی شود که اتاق هوافضا در ذهن شما تشکیل شود! بلکه این مطالب به اتاق اطلاعات عمومی ذهن شما افزوده می شود!
مطابق این فرضیه، زمانی که ذهن، ضرورت یادگیری زبان جدید را درک کرد، برای آن زبان، درون خود اتاقی مجزا ساخته و هر چیزی که به این علم جدید مربوط می شود را به این اتاق اضافه می کند، با تشکیل شدن این اتاق، وقتی شما به زبان جدید صحبت می کنید، دیگر از کلمات زبان مادری استفاده نمی کنید!

بیاید در ضمن یک مثال به موضوع نگاه کنیم، فرض کنیم زبان آموزی که زبان مادریش فارسی است، می خواهد به یادگیری زبان انگلیسی بپردازد، تا زمانی که ذهن این شخص ضرورت یادگیری زبان انگلیسی را درک نکرده باشد، ذهن او برای زبان انگلیسی یک اتاق مستقل تشکیل نمی دهد، نهایتا در اتاق فارسی ذهن او یا اتاق اطلاعات عمومی، کتابخانه ایی به لغات انگلیسی اختصاص داده می شود، اما با تشخیص ضرورت، ذهن برای انگلیسی یک اتاق مستقل تشکیل می دهد، حتی اگر کلمات داخل اتاق انگلیسی کم هم باشد و هنوز گسترش پیدا نکرده باشد، اما زبان آموز می تواند با همان دایره لغات صحبت کند؛ دیگر در اینجا ذهن به اشتباه از کلمات فارسی استفاده نمی کند، چرا که الان در اتاق انگلیسی است! اینجاست که فرق زبان دان و آشنای با زبان روشن تر می شود، کسی که با یک زبان آشنا شده، ذهنش یک کتابخانه از کلمات دارد، دائم در اتاق فارسی سعی می کند تا کلمات را به هم وصل کند، در میان آن هم بارها به فارسی صحبت می کند، اما زبان دان ذهنش در اتاق انگلیسی بوده و درگیر زبان مادری نمی شود و سعی می کند با داشته های اتاق انگلیسی مقصود خودش را برساند…
تعیین ضرورت یادگیری زبان جدید برای ذهن
خب حال که با مقدمات بحث آشنا شدیم، باید ببینیم چطور می توان به ذهن تفهیم کرد که یادگیری زبان جدید برای من یک ضرورت بوده تا اتاق زبان جدید در ذهن ما تشکیل شود.
همه ی ما در کودکی تجربه ی یادگیری یک زبان جدید را داشته ایم، ذهن کودک وقتی متوجه می شود که نمی تواند هیچ گونه ارتباطی با اطرافیان داشته باشد، این ضرورت را درک می کند ما نیز باید این فضا را در ذهن تدارک ببینیم، برای این کار باید سعی کنید ورودی های ذهن را به زبان هدف تنظیم کنید! هر چیزی که ذهن شما را به سمت زبان هدف بکشاند می تواند این فضا را تداعی کند، اصلا دلیل اینکه یادگیری یک زبان در کشوری که به آن زبان صحبت می کنند راحت تر است، همین است که شخصی که در آن کشور زندگی می کند دائم به ذهنش ورودی های متفاوت می دهد، از صحبت های مردم، تا تابلوهای داخل شهر، تا آداب و رسوم آن ها و … همه رنگ و بوی آن زبان را دارد! پس بیایید رنگ و بوی زبان هدف را در ذهن خودمان تقویت کنیم.

مثلا کسی که می خواهد عربی یاد بگیرد باید روزنامه ی عربی مطالعه کند، داستان عربی بخواند، فیلم و سریال عربی ببیند، حتی داخل اتاق خود فضا را عربی کند! باور کنید که حتی پوشیدن لباس عربی، خوردن غذای عربی، نوشیدن چای و قهوه عربی نیز تاثیر زیادی دارد! مهم این است که ذهن شما بفهمد این یک ضرورت جدید است!
فراموش نکنید، کسی که با این شیوه شروع به یادگیری زبان جدید کند، سرعت یادگیری او با کسی که صرفا به شیوه آشنایی با زبان کار کند، قابل مقایسه نیست!
برای اینکه بدانید چطور از کتاب و فیلم و سریال های عربی نهایت استفاده را ببرید به شما توصیه می کنیم پست های زیر را حتما از دست ندهید.